۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه
سؤال کرد: کي ؟ دريا؟
گفتم :اسمش درياست و قلب بزرگي داره -
گفتم :ديدي دارم هجو ميگم / گفتم : اگر از آنجاهها گذشتي -گفت : پنج دقيقه طول ميکشه - گفتم بهر حال - به شکو فه ها به باران - به لمتر به توساسان - برسان سلام ما را /
و بعد هم گفتم به همه سلام برسان بخصوص به بابا آب داد و به ماما نان داد/
زير نويس:
لمتر و توساسان دو منطقه از شهر رامسر ميباشد
----------
دوستي زنگ زد و گفت چه ميکني ؟
گفتم :تو آشپز خانه ام -
گفت :آشپزي ميکني ؟
گفتم : آش نمي پزم
---------
پسرم روزبه که چند کلمه فارسي بيشتر بلد نيست و حا لا داره کم کم ياد ميگيره - هر وقت من وهمسرم فارسي صحبت ميکنيم - مثلا وقتي ميگيم :
فيش حقوقم رو گرفتم - ميگه وات؟ ( چه؟ ) -فيش (ماهي) ؟
وقتيکه ميگيم : فسنجون يا بادمجون - ميگه وات؟ :بابا جون ؟
وقتي که صحبت از فک دندان ميکنيم - ميگه وات ؟ ..........
اينه که تصميم گرفتيم هر چه سريعتر فارسي رو يادش بديم /
-----------------
اين روزها روزنامه ها و سايتهاي ايراني پر شده از جمله " بيت رهبري "/
گفتم : هر بيت رهبري دو مصرع داره / و هر مصرع اش دو تا ذات / يه ذات رهبري و ذات ديگه مجتبي / و هر دو هم بد ذات
--------------
۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه




حسن زارع زاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر در ابتدا با تشکر از حضار برای شرکت در مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر گزارش کوتاهی از فعالیت های این مرکز در یکسال گذشته ارائه داد و گزارشی از نقض حقوق بشر در ایران را ارائه داد.
بر اساس رای هیئت داوران ICHR، حشمت الله طبرزدی به دلیل دو دهه فعالیت های انسان دوستانه در دفاع از حقوق مردم ایران به عنوان برنده جایزه سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر انتخاب شد. همچنین رامین پرچمی در حوزه فعالان هنری، کوهیار گودرزی در حوزه مدافعان حقوق بشر، نسرین ستوده در حوزه زنان و نیز وکلای حقوق بشر، رضا شهابی در حوزه مدافعان حقوق کارگر، و مجید توکلی در حوزه دانشجویی برندگان جایزه حقوق بشری سال 2011 مرکز بین المللی حقوق بشر اعلام شدند.
مهرداد آرین نژاد مدیر جشنواره بین المللی تیرگان که در غیاب مهندس حشمت الله طبرزدی تندیس کریستال او را که نامش بر روی آن حک شده بود دریافت می کرد، در سخنانی گفت : امروز همگان طبرزدی را می شناسند و دریافت جایزه او در غیابش موجب افتخار من است. آرین نژاد در سخنانش تاکید کرد که امروز همه فعالان ایرانی لازم است تا بصورت مسالمت آمیز در کنار هم قرار بگیرند و از کوشش های یکدیگر حمایت کنند و یکصدا و متحد در راه آزادی کشور با گام های استوار و محکم قدم بردارند.
در این برنامه و در غیاب پنج منتخب ICHR برای جایزه مدافعان حقوق بشر، تعدادی از فعالان برجسته مدنی در تورنتو تندیس ویژه مدافعان حقوق بشر ICHR را دریافت کردند. تندیس ویژه آی سی اچ آر برای کوهیار گودرزی در غیاب او به حسن زرهی مدافع حقوق بشر و سردبیر نشریه شهروند اعطا شد. تندیس رامین پرچمی را سهیل پارسا نویسنده و کارگردان سرشناس تئاتر دریافت کرد. تندیس نسرین ستوده به خانم فرشته مولوی فعال حقوق بشر و نویسنده اعطا شد. تندیس رضا شهابی به مهدی کوهستانی عضو کنگره کار کانادا تحویل داده شد و سلمان سیما فعال و زندانی دانشجویی سابق در ایران تندیس ویژه مجید توکلی را دریافت کرد.
مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر در ایران با سخنرانی تعدادی از فعالان حقوق بشری همراه بود. احمد باطبی و محمد مصطفائی دو فعال برجسته حقوق بشر و اعضای هیئت مدیره ICHR، مرتضی عبدالعلیان نماینده سازمان روزنامه نگاران کانادایی مدافع آزادی بیان و تنها ایرانی عضو هیئت مدیره این سازمان، آبری هریس نماینده سازمان عفو بین الملل، کاوه شهروز وکیل و نیز مشاور سابق حقوق بشر وزارت امور خارجه کانادا سخنرانی کردند.
محمد مصطفائی در سخنانش با اشاره به لایحه جدید قانون مجازات اسلامی گفت که قوانین سخت گیرانه ای برای متهمان سیاسی در راه است و حتی ممکن است بسیاری از زندانیان سیاس با احکام سنگین حبس و اعدام روبرو شوند. این وکیل حقوق بشری به کوشش برای احقاق حقوق مردم تاکید کرد.
احمد باطبی در سخنان خود به تجربیات زندان پرداخت و تاکید کرد که تلاش های ایرانیان در خارج در کاهش فشار بر زندانیان سیاسی تاثیر زیادی دارند.
آبری هریس از سازمان عفو بین الملل به موضوع اعدامها پرداخت و ضمن تاکید بر تلاش های سازمان عفو بین الملل به مسئله اعدام در ایران، گفت ایران از نظر تعداد اعدام در رده دوم قرار دارد ولی با در نظر گرفتن میزان جمعیت در رده اول را به خود اختصاص داده است. او گفت جمهوری اسلامی ایران در مواردی نیز به اعدامهای مخفیانه از جمله در زندان وکیل آباد مشهد دست زده است. آبری هریس همچنین ایران را بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان دانست.
کاوه شهروز نیز در سخنان خود به نقش مهم ایرانیان خارج از کشور تاکید کرد و گفت با توجه به تجربه اش در همکاری با وزارت خارجه کانادا و ارتباط با نهادهای بین المللی از نزدیک شاهد تاثیرگذاری نامه نگاری ها و مکاتبات هموطنان با مقامات سیاسی و نهادهای حقوق بشری بوده است. او اعمال فشارهای حقوق بشری بر جمهوری اسلامی از سوی کشورهای دیگر را در کاهش نقض حقوق بشر در ایران تاثیرگذار و مفید ارزیابی کرد.
در ادامه پیام دکتر رضا مریدی نماینده مجلس ایالت انتاریو و اقای پال دووار نماینده مجلس کانادا قرائت شد.
دکتر رضا مریدی در سخنان خود گفت: از دوستان گرامی ام در مرکز بین المللی حقوق بشر که برای بهبود وضعیت هم میهنانمان در ایران و دفاع از زندانیان سیاسی تلاش می کنند و همچنین مشکلات غربت و سختی های ان را به جان می خرند تشکر می کنم و به نوبه خودم این کوشش ها را ارج می نهم. دکتر مریدی تاکید کرد که رساندن صدای مردم خوب ایران به گوش جهانیان یکی از مسووایت های ما ایرانیان خارج از کشور است. نماینده مردم شهر ریچموند هیل در مجلس ایالت انتاریو ابراز امیدواری کرد که تلاش های همه ایرانیان در احقاق حقوق مردم هرچه زودتر به سرانجام برسد و سرزمین عزیزمان ایران به زودی سرشار از نشاط و شادی گردد.
آقای پال دووار نماینده مجلس کانادا در پیام خود تاکید کرد که علارغم سرکوب شدید توسط جمهوری اسلامی اما جنبش مدنی ایران تداوم یافته و ما در کانادا مسئولیت داریم تا آن را مورد حمایت قرار دهیم. نماینده پارلمان کانادا در ادامه گفت ما باید مطمئن شویم که کانادا به بهشت امن برای افراد وابسته به جمهوری اسلامی مانند اقای خاوری تبدیل نشود.
همچنین همسر حمید قاسمی شال که در زندان اوین زیر حکم اعدام به سر می برد، در جایگاه قرار گرفت و گزارشی از آخرین وضعیت پرونده ارائه داد.
پس از پایان اعطای جوایز حقوق بشری، حاضران یک دقیقه به احترام همه اعدام شدگان و جانباختگان سه دهه گذشته در ایران در دفاع از حقوق مردم ایران ایستادند.
در حاشیه مراسم پتیشن هایی در حمایت از ضیا نبوی، کوهیار گودرزی، نسرین ستوده، سعید ملک پور، حمید قاسمی شال و سعید متین پور توسط حاضران امضا شد.
مرکز بین المللی حقوق بشر در نوامبر سال 2010 در تورنتوی کانادا توسط جمعی از مدافعان حقوق بشر ایرانی و غیرایرانی به صورت قانونی آغاز بکار کرده است و در حوزه های مختلف در سطح بین المللی مشغول فعالیت می باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فعالیت های مرکز بین المللی حقوق بشر به وبسایت این مرکز به آدرس زیر مراجعه کنید. http://humanrightsintl.com/ و یا با این شماره تماس حاصل نمائید. 16478608485
مرکز بین المللی حقوق بشر
پيام و صحبت من در برنامه روزجهاني حقوق بشر در تورونتو
Hello Everyone
با سپاس از برگذار کنندگان اين برنامه
سي جي اف اي از دعوتش به اين برنامه تشکر ميکند.
بمن گفته شده که تنها شش – هفت دقيقه وقت گفتن دارم – شايد اگر بخواهم بيشتر از وقت داده شده صحبت کنم – اول اينکه حقوق ديگران را نقض کرده ام و بعد هم باعث ميشود برنامه آنطور که تنظيم شده انجام نگيرد بنا بر اين رعايت آن هم کار درستي است و هم اينکه کسي خسته نميشه /
10 دسامبر روز جهاني حقوق بشر را بشما تبريک ميگم –
ماده 18 و 19 از 30 ماده منشور جهاني حقوق بشر –در مورد آزادي افکار وعقايد و آزادي بيان و اطلاعات و مطبوعات هست که يکي از مهمترين اصول پايه اي دمکراسي است و کار و فعاليت من هم بيش از ده سال بعنوان عضو هييت مديره و يکي از تراستي ها ي سي جي اف اي يا کانون روزنامه نگاران کانادايي براي آزادي بيان حول و حوش اين ضمينه بوده است /
.ميگويند آزادي بيان يعني اينکه آزادي فرد پس از بيان حرفهايش بايد تامين شده باشه – اينکه فرد پس از هربيان آزاد باشه – اينکه طرفو نيان بگيرن و زنداني کنند – آنچه که در جمهوري اسلامي در ايرا ن البته مرسوم است
توماس اسکانلن آزادي بيان را حق واقعي شنوندگان ميداند – اينکه شنوندگان هم از حق دانستن و آگاه شدن بر خوردار شوند
آندره مالرو اما معتقده که : آزادي بيان براي دشمنان آزادي وجود نداره – کسي که بر عليه ما نيست با ماست و لي کسيکه دشمن ماست چرا بايد با او مدارا کرد ؟
يا گفته اند که حاضرم جانم را بدهم تا دشمنم بتواند آزادانه حرفهاي خود را بزند ؟؟!!
آيا آزادي بيان بايد بي حد و مرز باشه يا بايد کنترل شده باشه ؟
آيا آزادي بيان بي حد و مرز ما را در سراشيبي و به آنار شيسم سوق ميدهد يا نه ؟
آيا آزادي بيان در جامعه باعث رشد و تحول فکري جامعه ميشود ؟؟
خوب اين نظريه ها بحثهايي در جامعه بوجود مياره – ما هم در سي جي اف اي از اين بحثها داريم که اگر بخوام تجربه ام را از اين بحثها بگم و قت نيست اما در يک جمله بگم که : پديده هاي اجتماعي را بنا به رشد اجتماعي آن جوامع بايد بررسي کرد مهم تلاش مدافعان حقوق افراد جامعه و رهبران آن کشورهاست که سطح آگاهي افراد و تو لرنس ( تحمل ) آن جامعه رو بالا ببرند و با رشد فرهنگي جوامع پيشرفته هماهنگ کنند .
مشکل ما در ايران يکيش قرار دادهاي اجتماعي و سنتي ماست که بايد کم کم تغيير کنه و تا مادامي که اين قراردادها هست مشکل داريم – ما نهاد هاي مدني قوي در ايران نداريم – نميذارن داشته باشيم – دولت قبلي و فعلي ميترسن از اين نهادها – آين نهادها ست که مشکل ما را ميتونه تا حدي حل کنه و تا حدي ما را از عقب ماندگي در بياره
در ايران زمان اصلاحات بيش از سه هزار نهاد مدني وجود داشت - از جمله : کانون مدافعان حقوق بشر – انجمن صنفي روزنامه نگاران – انجمن صنفي معلمان – کمپين يک ميليون امضا - و ......که در همه را پلمب کرده اند
نه شاه گذاشت و نه اينها ميذارن اين نها د ها شکل بگيرند
در زمان شاه رييس کميسيون حقوق بشر اشرف خوا هر شاه بود و در جمهوري اسلامي هم
جواد لاريجاني برادر ريس قوه قضاييه رييس کميسيون حقوق بشر است ؟؟؟!!!
تا مادامي که اينها سرکارند خوب اين بساطيست که داريم
بساطي که يکي دو روز پيش سي پي جي در بيانيه اش اعلام کرد ايران با 42 روزنامه نگار زنداني مدال طلاي جهاني را در رشته آزادي بيان از آن خود کرد .و نقره هم از آن چين شد که از اينها پشتيباني ميکند
بساطي که دادگاهها روزنامه نگاران را با وثيقه هاي سنگين مثل صد ميليون و بيشتر يعني گذاشتن سند خانه هايشان بطور مشروط آزاد ميکنند و اين يعني خداحافظي اين روزنامه نگاران با حرفه مورد علاقه شان/
بساطي که وکيل شجاع ما محمد مصطفايي در يکي از نوشته هايش گفته بود هم اکنون 29 وکيل ايراني ( مدافعان حقوق بشر ) يا در زندانند و يا کشور را تر ک گفته اند – فکر کنم در اين رشته هم طلا گرفته باشند
اگر ريشه اي يا از منظر جامعه شناختي بخواهيم به مسله نگاه کنيم بايد به سيستم آموزشي هر کشور بنگريم - سيستم آموزشي فعلي ما طوريست که در مدارس به تقويت قراردادهاي اجتماعي و سنتي ميکوشند – ما بايد از کودکان ما شروع کنيم و از اين نظر مشکل داريم – داوطلبان ايراني نهاد هاي مدني بسيارند اما نه آزادي اين کار را دارند و نه امکاناتش را –
از نظر جغرافيايي هم ايران در منطقه اي قرار دارد که نيازمند يک انقلاب حقوق بشري يا حقوقي است / نميدانم بهار عربي با اين رهبران تا کجا به پيش خواهند رفت و تا چه حد آماده اند تا رفرم اجتماعي و آموزشي را با انقلاب حقوق بشري در آميزند . که بايد منتظر باشيم و ببينيم / اما رشد و تکامل جامعه رو به جلوست و اگر به کشور خودمان نگاه کنيم سنت و مدرنيته خوب يقه همديگر را گرفته اند و يقينن تفکر جوان بر تفکر کهنه پيروز خواهد شد /
اما برگردم به سي جي اف اي و تجربه بيش از ده ساله ام بعنوان هييت مديره و " تراستي" در کانون روزنامه نگاران کانادايي براي آزادي بيان و آنهم در ميان شخصيتهاي معتبر کانادا- مثل آنا ماريا ترمو نته – کارل اف – و بسياري از چهره هاي تلويزيوني و مطبوعاتي از جمله آرنولد امبر يکي از روزنامه نگاران و توليد کنندگان برنامه هاي بنام سي بي سي و رييس اتحاديه کارمندان سي بي سي /
من تنها با هدف ياد گيري و آموزش خودم در اين گونه نهادها شرکت نموده ام و تا کنون هم بسيار از اين نوع نهاد ها آموخته ام – بخصوص در سي جي اف اي – و توانسته ام به اندازه توانم بعنوان يک ايراني به روزنامه نگاران ايراني و آزادي بيان در کشورم کمک کنم - تا کنون سي جي اف اي به دو روزنامه نگار ايراني جايزه داده است مثل اکبر گنجي و ژيلا بني يعقوب / از همه هموطنان عزيزم که علاقه به اينگونه تلاشها دارند ميخواهم که سعي کنند در اين گونه نهادها فعاليت کنند و فعاليتهاي مدني در اين کشور ها را تجربه کنند /
سپاسگذارم از وقت و توجه تان
Thank you very much for your invitation of CJFE and thanks for your time for listening
۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه
محمودی در سوگ بروسانها: شب و روز می ترسیم!

این شاعر ادامه داد: "مثلا شاعر جوانی فلان جایزه را قبول ندارد ولی چون در آن سکه میدهند، در آن شرکت میکند. این تناقضها خیلی نگرانکننده هستند. از رفتار آن جوان معلوم است که جانش این را نمیپذیرد. شاعر جوانی مقابل وزیر و وکیل شعری میخواند که او خوشش بیاید ولی جلوی من او را ناسزا میگوید. اما این زوج جوان یعنی بروسان و همسرش از چنین جنسی نبودند، بلکه با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکردند. چنین افرادی، وقتی سختی میکشند و در معبد کلمه ایستادگی میکنند، با ارزش هستند. چنین شاعرانی در طول حیاتشان این امتیاز را به دست میآورند که شعرشان زلال شود. اینها عابدان معبد و سالکان مسیر رنج هستند. تا دلتان بخواهد کنگره و همایش برگزار میشود و برنامه گذاشته میشود که بچههایی مانند بروسان و الهام اسلامی سهمی از آنها ندارند. همه میدانند که بروسان مشکل شغلی داشت ولی حاضر نشد خودش را بفروشد. اینها محکوم به رنج هستند که با دست خالی... ای داد!"
در همین مراسم، ساعد باقری نیز سخن گفت: "یکی از مسائلی که دلم را میسوزاند این است که مجموعه «دنیا چشم از ما برنمیدارد» از الهام اسلامی، در یکی از داوریهای شعر جوان، آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفت. بروسان و اسلامی در شعرشان هم به یکدیگر اشاره میکردند. نگاهشان به یکدیگر و صدا زدنشان هم در شعرهایشان معلوم بود. نمیدانم چرا احساس میکنم نسبت به این سرنوشت رقمخورده اطلاع داشتند که اسلامی میگفت دنیا چشم از ما برنمیدارد. این دو به عادتها، عادت نکردند و عاشق همدیگر ماندند. نحوه زندگی و نفسکشیدنشان با هم، این موضوع را ثابت کرد. از چند نفر از داوران جایزهها شنیدم که کتاب اسلامی هم مانند کتابهای شعر دیگر است. که والله نبود. البته نه این که بخواهم از این شرایط احساسی که او از دنیا رفته سوء استفاده کنم و حرف احساسی بزنم ولی به خدا قسم داورها کتاب الهام اسلامی را خوب نخوانده بودند و هرچه بالبال زدم که کتاب را کامل و درست بخوانید، فایدهای نداشت. البته یکی از داوران بزرگوار، بعد از امضای زیر برگه داوری، گفته بود که به حرف ساعد گوش دادم و کتاب را خواندم و متوجه شدم که در حق اسلامی احجاف شده است. یک بار دیگر مجموعه شعرهای بروسان و اسلامی را بخوانیم. این موضوع دلم را میسوزاند که در این ملغمهبازاری که اجناس بدل و اصل بدجوری در هم آمیختهاند، این دو سعی کردند نگذارند میدان آشفته شود. عدهای صداهای شنیده شده را میشنوند اما عدهای هم صداهای تازهای در هستی میشنوند. بیاییم نسبت به این افراد قدردان باشیم"!
تاريک روشن اين ضايعه دردناک را به بازماندگان آن دو مشعل در تاريکي بهمراه فرزند خردسالشان را به خانواده و دوستان و اهل هنر ايران تسليت ميگويد /
۱۳۹۰ آذر ۲۲, سهشنبه
روز جهاني حقوق بشر بر همه مبارک باد ! انگار حقوق بشر حق مسلم ايران و ايرانيها نيست ! براي ما تنها مبارزه در راه حقوق بشر مانده !
تورنتو - جشن و مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر
اخبار روز: http://www.blogger.com/شنبه ۱۹ آذر ۱٣۹۰ - ۱۰ دسامبر ۲۰۱۱
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار مرکز بین المللی حقوق بشر در شهر تورنتو در نظر دارد همزمان با روز جهانی حقوق بشر جشن اولین سال تاسیس خود را در روز یکشنبه 11 دسامبر در رویال بنکویت هال برگزار و در آن از شش زندانی سیاسی تقدیر بعمل آورد. از میان زندانیانی که مورد تقدیر قرار می گیرند یک نفر به عنوان برنده جایزه سالانه انتخاب مرکز بین المللی حقوق بشر خواهد شد. در مراسم سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر (در کانادا) آقایان محمد مصطفائی وکیل پایه یک دادگستری و فعال برجسته حقوق بشری، پال دوار ، نماینده مجلس کانادا، کاوه شهروز مشاور حقوق بشر وزارت خارجه کانادا، مرتضی عبدالعلیان عضو هیئت مدیره سازمان روزنامه نگاران کانادایی مدافع آزادی بیان، حسن زارع زاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بین المللی حقوق بشر و نماینده سازمان عفو بین الملل در دقایقی سخنرانی خواهند کرد و پس از آن اسامی نفرات منتخب هیئت داوران مرکز بین المللی حقوق بشر که شش زندانی سیاسی هستند اعلام خواهد شد. یک نفر از این افراد به عنوان برگزیده سالانه مرکز بین المللی حقوق بشر معرفی خواهد شد. کلیه منتخبان دارای سوابق قابل توجهی در حمایت از حقوق بشر در ایران می باشند. این برنامه با پذیرائی با انواع غذاهای ایرانی و اجرای زنده برنامه های هنری همراه است. ایرانیان و غیرایرانیان ساکن تورنتوی بزرگ می توانند برای طلاعات بیشتر و نیز رزرو جا با شماره زیر تماس بگیرند. 1-647-778-5771 برای رزو جا بصورت آنلاین میتوانید از لینک زیر استفاده کنید: http://www.humanrightsintl.org/events/2011/nov/2011-11-20-e001.htm با حضور در این برنامه از فعالیت های مرکز در دفاع از حقوق ایرانیان در سراسر دنیا آشنا شوید و از کوشش های مرکز حمایت بعمل آورید. دیدار ما روز یکشنبه 11 دسامبر ساعت پنج بعدازظهر در رویال بنکویت هال در آدرس 1025 خیابان فینج غربی واقع در تقاطع خیابانهای فینج و دافرین. 1025 Finch Ave West – Royal Banquet Hall مرکز بین المللی حقوق بشر
۱۳۹۰ آذر ۱۴, دوشنبه
دولت قحطيه ؟ خداآخر و عاقبت مملکت مارو بخير کنه !!؟؟
عجب دولتيه ها!!!؟؟ - اگر قرار بود که مردم افتادن سنگ از بالا را آنهم از درون ماشين خود مواظب باشند آنوقت کي رانندگي قراره بکنه ؟! همين چند مدت پيش بود - تو خبرها اومده بود يک کشتي رو آنقدر نفت زده بودند که بعد از طي يک مسير کوتاه رفت زير آب !!!؟؟
بايد به آن ناخدا و خدمه ولي فقيه جايزه داد والا !! الان هم که دارن ايران رو غرق ميکنند !!؟
و اينهم يه مقدار کاريکلماتور:
*- يکي از شهرهاي ايران را مثال بزنيد که توش طنز وجود نداره ؟ پاسخ : نطنز
*- مشاعي وقتي رفت روي خروجي سيما دستگير شد براي اينکه ممنو ع الخروج بود !؟
*- روشن فکر را تا فوت نکني خاموش نميشه !
*- روشن فکر با انرژ ي اش روشنه !
*- چربي براي سوزاندنه نه وقت !
*- در خبرها اومده که ديگه انرژ اي از مردم ايران نمونده -براي اينکه جمهوري اسلامي انرژي اين مردمو ميگيره و به جهانيان ميفروشه !؟
*- باز باز راه ميرفت اما پرواز نميتونست بکنه !!؟
۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه
مصاحبه ام با کماندانته ليونل گونزالس( سالوادر سانچز سرن ) در مرکز فرماندهي فارابوندو مارتي در شهر سان سالوادر -السالوادر /
۱۳۹۰ آذر ۱, سهشنبه
مصاحبه ام با اليدا گوارا دختر چه گوارا .....
۱۳۹۰ آبان ۱۷, سهشنبه
روایتی «دیگر» از خاوری
محمودرضا خاوری ایرانی کانادایی، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل بانک ملی بود؛ بزرگترین بانک ایران که در مالکیت دولت است؛ تا این که سه شنبه گذشته استعفانامه اش را تحویل داد. بر پایه آن چه که وبسایت مشرق نیوز گفته، او روز بعد از لندن به فرانکفورت پرواز کرده و آن جا سوار پرواز لوفتانزا به سوی تورنتو شده است.
هر چند دادستان ها در ایران در پی آن هستند که از او و مقامات چندین بانک مظنون به تسهیل پرداختهای متقلبانه و کلاهبردارانه بازجویی کنند، اما آقای خاوری با هیچ اتهامی در ایران روبه رو نیست. خبرگزاری ها گزارش کرده اند که خاوری در استعفانامه اش پا فشرده که پای بانکش مستقیما در این رسوایی گیر نیست، اما «به احترام افکار عمومی» کنار رفته.
برای گزیدگان و نخبگان ایرانی غیرعادی نیست که تابعیت دوگانه داشته باشند یا اقوام و خویشان نزدیکشان در غرب زندگی کنند. علیرضا نوریزاده، روزنامه نگار و مخالف غربت گزیده ایرانی که در لندن زندگی میکند، میگوید که «خانواده [خاوری] در کانادا زندگی میکرده اند. بر پایه بیانیه رسمی بانک ملی، او در ماموریتی مجاز به کانادا رفته. این چیزی است که بانک می گوید».
گزارش های ثبت املاک، خانه ای را در تورنتو، در نزدیکی عمارت اعیانی کنراد بلک، غول روزنامه نگاری در محله اعیانی برایدلپث تورنتو نشان میدهند که به نام آقای خاوری ثبت شده. این ملک که در خیابات سانکرستدرایو واقع شده، در روز ۳۰ جولای سال ۲۰۰۷ به قیمت ۲۹۲۵۰۰۰ دلار خریده شده. جمعه گذشته که خبرنگار گلوباندمیل به این خانه نزدیک شد، خانمی که در آن بود، به هیچ پرسشی پاسخ نداد.
این رسوایی میتواند بر میدان سیاست در ایران، جایی که احمدی نژاد تازگیها با آیت الله های حاکم سر جنگ داشته، تاثیر بگذارد. دوره ریاست جمهوری او در سال ۲۰۱۳ به پایان میرسد، اما رقبایش از همین حالا برای تضعیفش میکوشند.
این رقبا تلاش کردهاند که این کشمکش را با اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر احمدی نژاد که نامه ای را امضا کرده و در آن فروش یک کارخانه فولاد دولتی را به قیمت ۶۰۰ میلیون دلار سفارش داده، پیوند بزنند. خریدار این کارخانه، مه آفرید امیرخسروی، از بازیگران کلیدی در این اختلاس بوده که متهم شده ال سی هایی را که در چند بانک برای تضمین تامین مالی خرید شرکت های دولتی استفاده میکرده، جعل کرده است. گزارش شده که آقای خسروی و روسای دو شعبه از دو بانک ایرانی در میان ۱۹ نفری هستند که دستگیر شده اند.
«اگر قصد متهمین به تضعیف نظام اسلامی حاکم با آسیب زدن به اقتصاد [اثبات شود]، ممکن است اعدام در انتظار آنها باشد». این را خبرگزاری فارس گفته.معلوم نیست که آقای خاوری با چه پیامدهای حقوقی روبه رو خواهد شد. غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل ایران، هفته گذشته به خبرگزاری فارس گفته: «به نفع آقای خاوری است که به ایران بازگردد تا اتهاماتی که این روزها بر سر زبانها افتاده، شامل او نشود و بتواند از خود دفاع کند».
مقامات کانادایی درباره این پرونده صحبتی نمیکنند. اما دولت این کشور هیچ پیمانی برای استرداد مجرمین با ایران نبسته، و به لحاظ قانونی نمیتواند افراد را به کشورهایی که ممکن است زندانیان را شکنجه یا به مجازات اعدام محکوم کنند، تحویل دهد.
مرتضی عبدالعلیان، وبلاگنویس ایرانی کانادایی ساکن اوکویل میگوید که «این آبروریزی بسیار بسیار بزرگی در تاریخ کشور من است». او می افزاید که مقامات بانکی در تهران بیانیه هایی را منتشر کرده اند و به مشتریان و سهامداران خود اطمینان دادهاند که این رسوایی تاثیری بر پولشان نخواهد گذاشت.
محمد جهرمی، رئیس بانک صادرات نیز که بانکی نیمه خصوصی است، هفته گذشته وادار به استعفا شد. او گلایه کرده که در این میان سپر بلا شده. در بیانیه ای که در خبرگزاری فارس منتشر شد، گفته که «علیرغم پیگیری های انجام شده توسط اینجانب و تماس با وزارت اطلاعات و قوه قضاییه برای دستگیری متهمان اصلی، کسانی که پشتیبان اصلی این فساد بودند، موضوع را به نحوی در رسانه ها مطرح کردند که گویی تمام اتهام ها و تقصیرها متوجه بانک صادرات ایران و مدیر عامل آن بوده است».
احمدی نژاد هر گونه تخلف دولت را حاشا کرده و از قوه قضاییه خواسته که قاطعانه این پرونده را پیگیری کند।
۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه
اندر باب سخن اين دل بي تاب !
*تابستان گذشته ميخواستيم به يه منطقه باراني کانادا برويم و قرار گذاشته بوديم که در مورد "استان جديدي بنام ديلمان " با تعدادي از دوستان عزيز آن دياردر اين مورد بخصوص صحبت بکنيم که نشد- از ميرزا مرتضي خان جنگلي که در يه دوره اي جنگلهاي فيليپين را با جنگلهاي شمال ا يران اشتباه گرفته بود ।
* گفت هرچي ميکشيم از دست سرمايه دار و سرمايه داريه !!!
گفتم سرمايه دار کسيه که سرمايه اش حرکت ميکنه ولي خودش نه !
*به مازندراني :
سرد پلا بخرديم - پرت پلا باوتيم
سرد پلا بخر ده آدمه /
*اسلام فقاهتي بر چند نوعه ؟
اسلام هلاکتي -تا ما رو هلاک نکنه دست وردار نيست !
اسلام شراکتي- شراکت در اختلاسهاي بزرگ ميلياردي کارشه !
اسلام قراعتي - که تنها اسلام را قراعت ميکنه براي بچه هاي خوب و حرف گوش کن و حجت اسلام قراعتي در راس آن قرار دارد !
اسلام فلاکتي - که هدايت کشور را بسوي فلاکت بر عهده دارد !
اسلام شرارتي - که در شرارت بي نظير است !
و......
* در خبرها ي هفته گذشته حسين انواري سرپرست کميته امداد گفت : پانزده هزار پايگاه امداد در سراسر کشور " جشن ملي عاطفه ها " را سامان ميدهند - بنابراين :
"جشن ملي عاطفه ها " از سوي بي عاطفه ترين مقامات جمهوري اسلامي برگزار شد !؟
*روزنامه مهر در يازده مهر گزارش داد: پيوند يک آقا زاده با يک بدهکار بزرگ بانکي باعث شد تا پرونده اين اختلاس وارد فاز جديدي شو د که بنظر م وارد فاز پارس جنوبي شده باشد ।
ـتا اينجا.......
۱۳۹۰ مهر ۱۹, سهشنبه
کارتون-کاريکاتور
۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه
هر جا سخن از «اختلاس» است نام «مقامات جمهوری اسلامی» میدرخشد!

برگرفته از سايت "خودنويس"
روزنامه «گلوب اند میل» خبر داده که محمودرضا خاوری، مدیرعامل سابق بانک ملی ایران که به کانادا سفر کرده، مالک یک خانه ۳ میلیون دلاری در شهر تورنتو است.
این روزنامه همچنین تصویری از این خانه منتشر کرده و گفته است که این تصویر در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۱ گرفته شده است.
خاوری قرار بود روز پنجشنبه به ایران بازگردد، اما هواپیمای بریتیش ایرویز بدون وی از لندن به تهران رفت.
با این حال، وبسایت بانک ملی ایران، در گزارشی با تیتر «تقدير نمايندگان مجلس از اقدام شجاعانه و دينمدارانه دكتر خاوري» استعفای مدیر فراری این بانک را «اوج ولايتپذيري و خدمتگذاري واقعي» دانسته است.
در این مطلب تصویری از خاوری با چفیه در کنار عکسی از رهبر به نمایش در آمده است.
اما با انتشار خبر روزنامه «گلوب اند میل» درباره خانه سه میلیون دلاری خاوری در کانادا، بار دیگر موضوع میزان دارایی مقامات جمهوری اسلامی در خارج از ایران مطرح شده
۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه
۱۳۸۲/۰۸/۱۶
(امضاهای جدید!) نامۀ سرگشاده گروهی از دانشگاهیان، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالان ایرانی در سراسر جهان، به جامعه بهایی: ما شرمگینیم! یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!
جايزه جهاني آزادي بيان در تورنتو به ژيلا بني يعقوب اهدا شد.


مرتضي عبدالعليان
به دعوت "روزنامه نگاران کانادايي براي آزادي بيان" در شب نه دسامبر 2009 امسال 475 روزنامه نگار، مفسر راديو و تلويزيون و مطبوعات, توليدکنندگان برنامه هاي راديو و تلويزيون، اعضاي کانون وکلا و فعالان اجتماعي، سياسي و حقوق بشري در هتل رويال تورونتو جمع شدند تا در مراسم اعطاي جايزه بين المللي که طبق سنت هر ساله برگزار مي شود، شرکت داشته باشند.
موضوع برنامه امسال Impunity یا «مصونيت از مجازات» بود. ((1))
در اين مراسم، هر ساله دو تن از شجاعترين روزنامه نگاران از سراسر جهان و يک روزنامه نگار کانادايي که در راه انجام وظیفه حرفهای خود، جان خود را به خطر مياندازند، جايزه جهاني آزادي بيان را دریافت می کنند.
سازمان روزنامه نگاران کانادايي براي آزادي, سي .جي.اف.اي، CJFE متشکل از روزنامه نگاران مطبوعات و راديو تلويزيون سراسري کاناداست.
سي.جي .اف.اي مديريت آيفکس وهشتادوهشت سازمان بين المللي روزنامهنگاری از جمله سازمان گزارشگران بدون مرز، فدراسيون بين المللي روزنامه نگاران و «سازمان ماده نوزده» را بهعهده دارد.دفتر سازمان سي .جي .اف.اي و آيفکس هردو در تورونتو کاناداست.نزديک به پانزده کارمند در دفتر سي.جي.اف.اي و آيفکس کار مي کنند .
برنامه از ساعت شش تا نه و نيم شب ادامه داشت. دو تن از شخصيتهاي تلويزيوني کانادا – لويد رابرتسون از تلويزيون سي تي وي و هدر هيچکاک از تلويزيون سي بي سي مسؤوليت اجراي برنامه ها را بعهده داشتند.
در جلوي صحنه دو ميز قرار داشت که در دو طرف آن ميهمانان مخصوص نشسته بودند. اگر ژيلا بني يعقوب ممنوع الخروج نميبود، همچون ديگر برنده جايزه که از روسيه آمده بود، در کنار اين ميز جای داشت. يک روزنامهنگار کانادایی که از حاضرين بود ميگفت: "چه عيبي داشت که ژيلا هم مي آمد و جايزه اش را دريافت ميکرد، از اين حيث رژيم جمهوري اسلامي چقدر بايد از اخلاق سياسي بدور باشد و نگذارد شهروندش که افتخاري را نصيب مملکتش کرده از حضور برای دريافت جايزه اش محروم شود"
اکبر گنجي روزنامه نگار ایرانی، زمانی که در بند بود و زهرا کاظمی بعد از مرگ خود این جایزه را دریافت کردند.
نيک آهنگ کوثر به نمایندگی از طرف ژيلا در مراسم حضور داشت.
در شروع برنامه لويد رابرتسون از نماينده بانک اسکوشيا خواست تا پيامش را قرائت کند. ايشان در مورد برنامه ای بنام "سي. جي .اف .اي فلو شيپ" ياد کرد. طی این پروژه که هزینه آن را بانک اسکوشیا تقبل کرده است، همه ساله یک روزنامه نگار از کشورهای مختلف انتخاب ميگردد تا دردانشگاه تورونتو تحصيل کند. امسال قرعه به نام یک دانشجوي السالوادری افتاده است. سخنران از او خواست تا به صحنه آمده و سخنراني خود را ايراد نمايد.
"اريک ليموز" روزنامه نگار السالوادري گفت : " پنج روز قبل از آمدنم به کانادا دوست و همکارم در السالوادر ترور شد و تا کنون چهارده روزنامه نگار در السالوادر به قتل رسيده اند. در جنگ داخلي السالوادر در دهه هشتاد نزديک به هفتادو پنج هزار نفر در طول دوازده سال جنگ کشته شدند. پوشش خبري جنگ يعني پوشش خبري در مورد جوخه هاي مرگ و قربانيان نقض حقوق بشر که در خط مقدم جبهه انجام ميگرفت." اريک ادامه داد : "آن روزها روزهاي ديوانهکنندهاي بود، اما براي ما پوشش اين خبر ها عادي شده بود."
در نوبت بعدي هدر هيچکاک از روزنامه نگار کانادايي – هنديتبار، بهنام "طارا سينگ هاير" نام برد و گفت که این روزنامهنگار که مدیریت یک روزنامه در کانادا را به عهده داشت، بهطرز مشکوکي به دست عواملي در استان بريتيش کلمبيا، با شليک گلوله ابتدا فلج شد و آنگاه در سوءقصد دوم به قتل رسيد. سخنران در ادامه گفت: قاتلين طارا سینگ با اين که سر نخي از آنها در دست است هنوز معرفي نشده اند. هدر همچنین گفت: بياد طارا سينگ، سي .جي .اف. اي جايزه اي هر ساله به يک روزنامه نگار کانادايي اهدا ميکند و امسال "تري گولد " برنده این جایزه است. زهرا کاظمي نيز يکي از برندگان اين جايزه بود که توسط فرزندش استفان دريافت شد. هدر از خانم "مري دين شير" روزنامه نگار بازنشسته روزنامه «تورونتو استار» خواست به صحنه آمده «تري گولد» را معرفي کند. و مري دين چنین کرد.
پس از گولد، لويد رابرتسون به صحنه آمد و از فيلم مستندي صحبت کرد که قرار شد بهنمايش در آيد. اين فيلم در مورد زندگي روزنامهنگاراني بود که به خاطر کار و حرفه خود و به خاطر حقيقت گويي و حقيقت نويسي به قتل رسيدند.
پس از صرف شام، در قسمت دوم برنامه لويد رابرتسون از "جان هندريک" رئیس روزنامه تورونتو استار و خانم "زينياک " رييس تلويزيون" اومني" خواست که به معرفي ژيلا بني يعقوب، برنده جايزه بين المللي آزادي بيان بپردازند. اول، فيلمي از زندگي، کار روزنامه نگاري و دستگيريهاي او و صحنههايي از اعتراضات مردم ايران بهنمايش در آمد . سپس از آقاي نيک آهنگ کوثر کارتونيست ايراني که در تورونتو کانادا زندگي مي کند خواسته شد تا پيام ژيلا بنييعقوب را بخواند.
نيک آهنگ گفت: «دقيقا راهی که ژیلا و دیگر زنان ایرانی برگزیدهاند راهیست که باعث تغيير در جامعه میشود. به نظر من زنان ايران مي توانند "تايتانيک" را هم در کشور بگردش در آورند.» پس از خواندن پيام ژيلا توسط نيک آهنگ و دريافت جايزه، حضار با ابراز احساسات ممتد از ژيلا بنييعقوب و کارش تقدير کردند . ژيلا بنییعقوب در پیام خود از تداخل کار سياسي و روزنامه نگاري انتقاد میکند و از همسرش بهمن احمديامويي میگوید که هم اکنون در زندان به سر ميبرد. بنییعقوب جايزهاش را به همسرش و همه روزنامهنگاران زندانی در ایران تقدیم کرد.
((1))
«مصونيت از مجازات» Impunity یک ترم در قوانین بینالمللی حقوق بشر است و آن، کوتاهی در به بازخواست کشاندن و مجازات کردن پایمال کنندگان حقوق بشر است که معمولا صاحبان قدرت را در نظر دارد.
۱۳۹۰ مهر ۲, شنبه
تقدیم به یاور داغدار روزنامهنگاران، مرتضی عبدالعلیان

پيام همدردي دوست عزيزم نيک آهنگ کوثر در مورد فاجعه ايکه باعث مرگ پسر دلبندمان دانيل عبدالعليان شد। اين عکس را هم نيکان از من و دانيل در خانه دوست مشترکمان گرفت । در اين روز نيکان شايد نزديک به بيست تا عکس از دانيل گرفت .
همه ما خاطرههایی خوب از مرتضی و خانوادهاش داریم. شاید ندانید که مرتضی با تلاش خستگی ناپذیر خود باعث شد اکبر گنجی به جامعه کانادایی معرفی و نامزد جایزه آزادی بیان شود که آنرا هم برد. آن نامزدی به نتیجه رسید، اما گنجی ۶ سال بعدش «جایزه» آزادی بین را دریافت کرد.
من از نزدیک شاهد بودهام که مرتضی در طول ۸ سال گذشته دائما مسائل روزنامهنگاران ایرانی را به گوش رسانهها و روزنامهنگاران رسانده، مترجم درد و رنج روزنامهنگاران بوده... مرتضی برای خیلی از فعالان رسانهای «ویزا» گرفته است. اگر کسی نیازی داشت، مرتضی با رویی گشاده کارش را راه میانداخت. لبخندش دائما روی چهرهاش بود...اما پس از رفتن «دانیل» لبخند زدن نه تنها برای مرتضی، که برای آنها که او را از نزدیک میشناسند، سخت شده.
الان نوشتن این چند خط برایم آنقدر سخت است که حد ندارد. قلبم میگیرد وقتی به یاد میآورم دیدن فیلم آخرین لحظات مرتضی در کنار پسرش، روی تخت بیمارستان که دوست مشترکمان گرفته بود، همانی که از طریق فیسبوک خبر ناگوار را برایم گفته بود،
امروز فقط مرتضی نیست که عزیزی را از دست داده، همه دوستانش، همه آنها که او را میشناسند، داغدارند. داغی که دل را آتش میزند.
امروز روزنامهنگاران بسیاری که زحمات و یاری مرتضی زندگیشان را از این رو به آن کرده، داغدارند.
مرتضی در سرما و گرما یار و یاور تبعیدیها بوده است...چیزی کمیاب که باید خوب آموخت. بی هیچ ادعایی.
...
اینک نه تنها مرتضی، که همه ما عزاداریم.
نمیدانم چه میخواهم بگویم
مجله " هفته " - که هر هفته در شهر مونترال کانادا منتشر ميشود
خسرو شمیرانی
سردبیر
همیشه درتلاشبوده، بیش از 4 دهه! اما نه برای خودش. همیشه برای انسان، که به او عشق میورزد. دردش، درد انسان انتزاعی یا موجودی موهوم نیست. گرفتاری یک روزنامهنگار در اوین تهران، یا یک فعال از کشور گریخته در وان ترکیه، دغدغهی اوست. چه بسیارند تلاشگرانی که از یاری او سودبردهاند و خود نمیدانند.
ساده و زلال است، مثل آب چشمهای پاک. مرتضی را میگویم. مرتضی عبدالعلیان، که زندگیاش دغدغهی انسان است و الان مرگ یک عزیز سوگوارش کردهاست. دانیلاش را از دست داده. فرزند 20 سالهاش را. تمام تورنتو در جوش است. هر کس که حتی از دور دستی بر آتشِ تلاش انسانی دارد با او آشناست و اگر او را از نزدیکتر بشناسد، نمیتواند ستایندهی قلب زلال او نباشد، که الان شکستهاست. طاهره میگوید، غروب شنبه، 7 مه خبر رسید و کمرش را شکست و .... صدای لرزانش توان ادامهی کلام را از دست میدهد.
دانیل از سر کار برمیگشته. برای صدمه کمتر به محیط زیست با اسکیت برد رفتوآمد میکرد. سر یک چهارراه با یک اتومبیل، با این سلاح کشتار جمعی، که سالانه هزاران هزار قربانی میگیرد برخورد میکند و ... فاجعه آغاز میشود.
مرتضی عبدالعلیان، فعال حقوق بشر و انسانگراییست که او را به عنوان یکی از بینیازترین انسانها شناختهام. در برابر صداقت، انسانیت و دوستی صمیمانهاش سرتعضیم فرودمیآورم. او و طاهره مهربان امروز در سوگ دانیل نشستهاند. میخواهم از دردشان بکاهم اما چگونه؟ به ه.الف.سایه پناه میبرم!
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان ِ باز بستهست
در ِ تنگ ِ قفس بازست و افسوس
که بال ِ مرغ ِ آوازم شکستهست
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم میگدازد
یال ِ ناشناسی آشنا رنگ
گهی میسوزدم گه مینوازد
گهی در خاطرم میجوشد این وهم
ز رنگ آمیزی ِ غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین ِ اندوه
فغانی گرم و خون آلود و پردرد
فرو میپیچیدم در سینهی تنگ
چو فریاد ِ یکی دیوانهی گنگ
که میکوبد سر ِ شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمهی دل
نهان در سینه میجوشد شب و روز
چنان مار ِ گرفتاری که ریزد
شرنگ ِ خشمش از نیش ِ جگر سوز
پریشان سایهای آشفته آهنگ
ز مغزم میتراود گیج و گمراه
چو روح ِ خوابگردی مات و مدهوش
که بیسامان به ره افتد شبانگاه
درون ِ سینهام دردیست خون بار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته، دردی گریه آلود …
نمی دانم چه میخواهم بگویم
ياد داشت هايي از کتاب " دختر نيل "
مولف: ژيلبر سينوعه
ترجمه عبدالرضا ( هوشنگ ) مهدوي
کتابي که خوانده و بسته شد
کتاب در مورد سالهاي اوايل هزارو هشتصد کشور مصر و زمامداري محمد علي پاشاست - مسله کليدي احداث کانال سوعز است .
ژيلبر سينوعه سعي دارد در اين کتاب نقش انگليس را در تجزيه - تحريک و فريب - و سود و منافع اش - و سياستش را در دخالت در کشورها براي خوانندگانش افشا کند / در اين کتاب سينوعه چند طرح را از چند زاويه عملي ميکند و در طرح کلي اين داستان به نقش عناصر متشکله در آن ميپردازد / آنچه در اين داستان نمودي عيني و واقعي پيدا ميکند اينست که نقش انگليس بعنوان "روباه پير" و نقش فرانسه را به عنوان عنصري بهتر نشان ميدهد / و ما اين نقش را در احداث کانال سوعز ميبينيم / در اين داستان نقش شهر زاد - جوانا دخترش و ماندرينو همسر شهرزاد که رابطه بسيار نزديکي با خانواده پاشا دارند بسيار جالب نشان داده شده / اوج داستان همان حرفهاي خديجه خدمتکار شهرزاد و ماندرينو است که با حرفهايش ( رازش ) آنهم پس از سيزده سال آنرا براي جوانا و ماندرينو فاش ميکند و مرحله بعدي داستان که خوب هم آنرا به پايان ميبرد به قدرت رسيدن سعيد پاشاست که يک دل نه صد دل عاشق جوانا ميشود و جوانا هم که در خانه بعنوان دختري سرکش و لجوج معرفي ميشودو با مادر حسادتي کينه توزانه دارد و با سياستهاي خانواده پاشا در مورد اداره کشور سازگاري ندارد و با محفل سينت سيمون ارتباط دارد ميخواهد از طريق ازدواج با سعيد پاشا به احداف خودش و احداث کانال برسد /
ادامه دارد .......
ياد داشتهاي از کتاب " مارکو پو لو "
مارکو پو لو
مولف: مانويل کومراف
با توضيحي از رابين ژاک
کتابي که باز است و خواندنش ادامه دارد .....
مارکو پولو از شهر ونيز ايتاليا بود / جواني از شهر ونيز ايتاليا که در قرن سيزده تصميم ميگيرد بسمت شرق حرکت کند تا با چشمهاي خودش دنياي شرق را که برايش عجيب بود ببيند / مارکو از زمان کودکي علاقه داشت با کشتي به سواحل سيسيل و يونان که پدر و عمويش هم بدليل تجارت در آنجا بودند برود / او آرزو داشت به شهر بزرگ قسطنطنيه برود -جايي که پدر و عمويش صاحب ساختماني و لنگر گاهي بودند / مارکو شش ساله بود که پدرش بهمراه عمويش براي فروش محموله هاي تجاري به دريا زدند / او در تمام مدتي که پدرش نبود با مادر بزرگ و پدر بزرگش زندگي ميکرد تا اينکه يک روز او که حالا پانزده ساله بود -پدر و عمويش از سفر دريا برگشتند / سفر آنها آنقدر طول کشيده بود که مادر بزرگ مارکو فکر ميکرد پدر مارکو در دريا گم شده است / او خواب سرزمينهاي اسرار آميز -جايي که شرکت کنندگان جنگهاي صليبي به آنجا مسافرت ميکردند را ميديد / او نيز در خوابهايش ميديد که ممکن است روزي به نقاط دوردست جهان رفته و مکانهاي اعجا ب انگيز جهان را ببيند/به همين خاطر به دريا خيره ميشد و به جهان آنسوي آبها ميانديشيد /براي اينکه تمام عمرش را در شهر ونيز زيسته بود /
ادامه دارد ......
۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه
بادمجان نر يا بقول انگليسيها "بول بادمجان " يا "بادمجان بوفالو"
۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه
مکالمه تلفني يه دوست با من
من: سلام - خوبي عزيز ؟
من: آنجا چه خبر ؟
دوست: گرما داره ديونه مون ميکنه
من: آب سرد بريزين رو سر هوا
دوست : خوب فکريه - ولي بخار ميشه
من: هواي بيچاره هم آخه گرمشه ديگه - يه مقدار يخ بذارين
دوست: هوا آنورا چه جوره؟
من: از سرما يخ بستيم
دوست: پس خوبه ديگه -سرما رو ميشه يه کاريش کرد - ولي گرما رو نميشه
من: سرما رو ميشه ؟- جا عوض
دوست :جا عوض -قبول- پاشين بياين پس
من:باشه -فقط مانده اين همه راه رو کي ميخواد بياد- يخ زديم تکان نميتونيم بخوريم
دوست: خو پس ما ميايم -خوب؟
من: عاليه- فقط آمدن چند تا پتو دور خودتان بپيچين
دوست: کلا مگه چند درجه است ؟
من:کلا زير پنجاه - منهاي پنجاه - شوخي کردم -هواي اينجا هم گرمه و ما هم شديم مثل گرمک
دوست :جدي چرا نمياين؟
من:کار کار انگليسيهاست
دوست:سربازان امام زمان دارن ميان و سريع آشوبهاي انگليس رو خوابوندن
من: اااا نگو اين حرف ها رو-تو خوابمون مياد ها؟!
دوست : ساعت آنجا چنده؟روزه يا شب؟
من: ساعت ما يخ زده - شب و روز نداريم
دوست : ساعت ما هم سوخته از گرما
من:يخ ببندين بهش
دوست:ما شب و روزمان دست اين ماموران ارشاده
من:ارشاد ميکنند يا گمراه
و............
رژيمه داريم -سرانش از مردم بيسوادترند ! طنز سياسي عبادي مرتضي عبدالعليان
اخيرا بدنبال بحرانهاي اقتصادي در جهان که اول از همه گريبان محرومترين اقشار را گرفته و در بيشتر نقاط جهان باعث اعتراضات مردم شده - مردم انگليس هم به خيابانها ريختن و دست به اعتراض زدند / در اين رابطه چند نفري از سران رژيم "جمهوري السلامي العربي"در ايران موضع گرفته واز جمله سر دار نقدي که گفته : " گردانهاي عاشوراي بسيج به عنوان نيروي پاسدار صلح به لندن اعزام شوند "!!!؟؟؟
حقيقتا چند بار اين جمله را خواندم - داشتم ديوانه ميشدم - اين بود که تصميم گرفتم : اول صبح و يا قبل از شام اخبار ايران را ديگر نخوانم -چونکه براي جهاز هاضمه مضر است - اين نوع خبرها معده را اگر از فولاد هم با شد از کار مياندازد- لامسب هر کلمه اش مثل قلوه سنگ است .
از قرار معلوم اين "آغاي" نق نقو - نيروهاي "حافظ "صلح و "پاسدار" صلح را که شنيده - کلمه پاسدار ايشون رو گرفته و بهمين منظور ميخواد نيروهاي پاسدار و " بيسيژ *" (به انگليسي يعني نيروهاي محاصره کننده ) را بهمراه موتور سيکلت - قمه - طپانچه - گاز خردل وگاز اشک آدم درآور ......به انگليس اعزام کند /
بايد به ايشون گفت فعلا شما يوردانهاي سپاه و بسيج از لشکر "عاشوربونيپالتان "را براي سرکوب مردم بيگناه سوريه و ايران بکارببريد تا در نامه اعمالتان و در شناسنامه تان جرايم بيشتري نوشته شود و بعد منتظر حکمي باشيد که دادگاه مردم برايتان صادر خواهند کرد/
اصلا اين "بسيج " براي بسيخ کردن مردم درست شده/
*Besiege
دوم-
يکي ميگفت : چون مادرم بمن نفرين ميکرد و ميگفت -الهي که درد بيدرمان بگيري - و از آنجاييکه نفرين مادر چسب اوهو داره و ميگيره - دارو را کنار گذاشته و درمانگاه را هم ترک کردم/
سوم -
طرف مسکن نداشت اما مسکّن زياد داشت /
چهارم -
وقتي دوستم با قرص خداحافظي کرد ضعيف شد /
پنجم -
ليلي براي اينکه در مقابل مجنون قرص باشد يک مشت قرص خورد/
۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سهشنبه
بازهم قدري طنز
يکم :
دوستي خاله خرسه-يکشنبه بعد از ظهر
او:سلام
من:شلوم عليکم
او:چطوري ؟-خانواده چطورند؟
من: خيلي خوبند - سلام ميرسونند - شما چطورين؟
او: خوبيم - کار خاصي نداشتم - فقط زنگ زدم احوال و حالتونو بگيرم !!! خوب خداحافظ
دوم:
خانه تکاني
طاهره همسرم وقتي تصميم ميگيره خانه تکاني کنه - دلم تکان ميخوره - و ميزنم بيرون - چونکه حقيقتا خانه رو تکان ميده !!
سوم:
آقاي نقدي
دوستم چون زياده از حد نقد ميکنه - اسمش رو گذاشتم جناب آقاي نقدي !!
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه
گويند که طنز نويسان جهان بسيارند / حال طنزي تو بگو که من بخندم بسيار
با " شلام عليکوم " نام طنز نويس روسي شروع ميکنم:
1-
يکي از دوستان سياسي مسن تر از ما که سالها در خارج و در تبعيد بسرميبرد در يک کشور دور افتاده خيالاتش طوري شده بود که ميگفت : فلاني بايد خيلي مواظب باشيم / حتا در اينجا هم امن نيستيم / گاهي اوقات شده که در خانه نشسته ام و تلويزيون رو تماشا ميکنم - ناگهان تلويزيون خاموش ميشه - فکر کنم کسي با رموت کنترل تلويزيون ما را از دور کنترل ميکند !!!؟؟؟/
2-
گفتم : ميرزا کوچک خان رفيق من بود !!!/
دوستم با تعجب گفت :چطور ؟
گفتم : از نظر قدي!!!/
३-
ميگن عجله باعث ميشه اجل آدم زودتر سر برسه !!!/
4-
ويروس مصري -تونس منطقه خاورميانه را آلوده و بيمار کنه!!!/
-
طرف دايم کامپيوترش رو تميز تميز ميکنه /اما ...اطرافش پر از آشغال و کثافته !!!!/
۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه
چند خط براي امروز......
ديروز روز جمعه - جمعه خونين و جمعه روحاني بود - روميان مسيح ( علينژاد نه ) را به صليب کشيده بود ند و بقيه آن داستان .....اينطرفها در اين روز مردم روزه ميگيرند يعني يکروز در سال /
يکم -
ا مروز رفتيم که يه عزيزي رانندگي تمرين کند - در حين رانندگي ديدم کلاغي داره بطرف ماشين مياد : گفتم مواظب باش مواظب باش کلاغ بهت نزنه - يا مواظب تير برق باش- تير برقو نشکني - کمي دير تر ديدم يه غاز هر بار که از پهلويش رد ميشيم ميترسه - و خطر رو حس کرده - اين بود که گفتم فلاني انگار غازه هم فهميده داري تمرين رانندگي ميکني ها/
دوم -
واما آخرين مطلب اينکه براي خواندن شعر -بريد تو کوچه شاملو -نه کو چه علي چپ / يا - در هيچ کوچه اي بجز کوچه شاملو اين همه شعر نيافتم / و باز هم - در کوچه شاملو در هر خانه اي را که زدم پر از شعر بود / تا اينچا
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه
باز اومدم که چراغ اين اطاقو روشن کنم .......
يکم -
و اما باز يه قدري طنز - بازي با کلمات / کلمات و جملات - مثل کمال جنبلات - مثل جنبيدن کلمات در جملات هستند البته بدون اسلحه /
دوم -
بعضي از روزنامه ها روزنامه نگاري دارند که کارش را با "سرد- بيري" ( به انگليسي =آبجو سرد ) امضا ميکند /
سوم -
نوجوان که بودم در " ما- زن داران " زندگي ميکردم - ما دري به پسرش ناسزا ميگفت و داد ميزد : بلا روس -تره بيره - برو اينجه بوينم ( بلاي روسي تو رو بگيره -بيا اينجا ببينم )/
چهارم-
ميگن يه روز زنگ در خانه يه بابايي را ميزنند - وقتي صاحبخانه درو باز ميکنه -ميگن از اداره ثبت احوال آمديم که حال تونو بگيريم!؟ اداره ثبت احوال اداره ايست که نام را ثبت ميکنه احوال رو نه !؟
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه
چند خط براي تو صفحه عزيزم که خالي نماني
بذار يه چيزه ديگه بگم : دلم ميدوني براي کي و چي بيشتر ميسوزه ؟ / اون پرنده اي که هر ساله پشت آپارتمان ما روي درختي مينشست و هي ميخوند / امسال با ناپديد شدن بهار اونم تقريبن ناپديد شده / ترسم اينه که نکنه اونم گرفتار زمستون شده ؟/
۱۳۹۰ فروردین ۲۷, شنبه
طنز سياسي
يکم
- ميگويند آيت اله مصباح ميره به دندانپزشکي و به دکتر ميگه /آقاي دکتر چند وقتيه که دندانهايم کُند شده / دکتر نگاهي به دندانهايش ميکند و ميگويد : از دندانهايتان نيست چونکه دندانهايتان تيز تر هم شده ولي انگار مغزتان همچنان کُنده /
دوم-
پرواز را بخاطر بسپار /احساس بي احساس !
سوم-
اخيرن در خبرها آ مده بود که آيت اله مهدوي کني رييس مجلس خبرگان رهبري شد / يک سايت نزديک به مصباح و حجتيه در سر تيتر خودش نوشت : رياست خبرگان رهبري با مهدوي کُني شروع شد !
۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه
طنز جديد
يکم-
ميگويند از روزي که محمود احمدي نژاد (که بچه گرمسار است ) رييس جمهور تقلبي ايران شده مردم گرمسار از اين مسله شرمسارند /
دوم-
امروز از روي بيميلي يه ايميلي به دوستم اميل زدم /
سوم-
کيف کردم وقتي يه خبرنگار خارجي نام رييس جمهور تقلبي جمهوري الاسلامي را به غلط يا درست يه بار "مارمود "و بار ديگر "محدود "احمدي نژاد خواند/
چهارم -
ژاپني ها در اطراف توکيو ايستگاههاي قطاري دارند به اين نام : ايچي گاوا : يه گاو - ني گاوا : دو گاو
۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه
طنز
يکم -
روز پيش يکي از دوستان در فيس بوکش اعلام کرده بود رفته کشور "عمان " !؟! يه کومنت براش نوشتم / گفتم عزيز : واخ واخ در عماني ؟ مواظب تمانت باش /
دوم-
از دوستي سوال کردم چه ادکلني ميزنيد /در پاسخم گفت : پولو بعد او از من پرسيد مال شما چيه ؟ گفتم : مارکو پو لو -
طنز سياسي
طنزفکري
کسي ميدونه چرا پرگار بدبخت يه جا ايستاده و دور خود همينطور ميگرده؟
براي اينکه يه پاش گيره داداش
طنز فکري
ميتوني بگي چرا به رب گوجه فرنگي ميگيم "رب" : براي اينکه " يک چهارم " گوجه فرنگي است / ميدانيم که سه چهارم گوجه فرنگي را آب تشکيل ميدهد - ميماند يک چهارم آن و براي همين آن را رب ميناميم (تحت لفظي)
۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه
"رژيم"
بنا به آژانس خبري دو انگشت در چشم و آژانس شبکه همچشمي :
"يه عده که در رژيم اند حال خوبي ندارند ." بنا بر اظهارات يک منبع آب موثق- يکي از افرادي که در رژيم بوده و الآن هم هست به آژانس گو گيجه گفته که : "من که در رژيم هستم ميدانم که چه دردي ميکشم - البته الآن پشيما نم و بزودي از اين رژيم لعنتي خلاص ميشوم ." پس از اظهارات اين منبع آب - چند تن از مخالفان رژيم که کاملن رنگ و روي خود را باخته بودند هم حرفهاي او را تاييد کردند و شعار ضد رژيم ميدادند. در اظهارات ديگري يک مقام بلند پايه که روي سه پايه نشسته بود رژيم را به باد انتقاد گرفت و گفت :"هر چه ميکشيم از دست اين رژيم و زير سر اين رژيم است." همين مقام که از فرت خستگي از روي سه پايه بلند شده بود و با اين پا و آن پا به خبرنگار ما گفت :" مردم نبايد سلامت خود را به دست رژيم بدن - مگر چاقي چه مرگشه ."