۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سه‌شنبه

هاي و هوي

ديشب شنيدم؛
پروژه اي در دست تهيه است.
قرار است خياباني؛
به عرض دوازده متر؛
وبه طول پنجاه متر؛
درست از مغزم عبور کرده ؛
تا خاطره هاي گذشته ام را پاک کند.
" دوران دبستان ؛کومه اي از ني ؛ دو تکه آهن ؛کلاغها ؛ هاي و هوي".
طرح هنوز در" اطاق فرمان" در دست بررسي است.
اما تا صبح؛
شهردار ؛مهندس و نمايندگان شوراي شهر ؛
سر مغزم جلسه داشتند؛
طرح ميدادند؛
ونقشه کش بر مغز م خط ميکشيد.
با مغزي خط خطي بيدار شدم؛
و فرياد ميزنم؛
"هاي و هوي"

"ع-گ"

هیچ نظری موجود نیست: