۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

گزيده هائي از آخرين مصاحبه ولادمير نابوکوف
بقلم : رابرت رابينسون
برگرفته از کتاب ولادمير نابوکوف ويرايش پيتر کنل
برگردان: علي گرجي
ادامه...
ما کمي ودکا نوشيديم ( از نوع کرپ کايا ؛ گارسون ميدانست که آقاي نابوکوف از آن مينوشد) و نابوکوف توضيح داد که دوست دارد روز بعد زمانيکه مصاحبه فيلمبرداري ميشود قدري ودکا در مقابلش روي ميز گذاشته شود - اما چون نميخواهم ذهنيت نادرستي داده باشم و اينکه مردم فکر کنند من يک عرق خور کهنه کارم ؛ اجازه دادم آنرا در يک کوزه آب بگذارند . خلاصه ؛ او ميگفت که مريضي باعث کندي اش شده ؛ و اينکه دوربين و نور روشن از قدرت بدني اش خواهد کاست .
در تمام مدت مصاحبه ؛ مادام نابوکوف در گوشه اي از اطاق نشسته ؛ دستانش بر عصايش و ساکت بود. وقتيکه روبروي نابوکوف نشسته بودم در تمام مدت حضورش را در پشت سرم احساس ميکردم ؛ وجذب ايشان نيز شده بودم ; او کاملن تحت مراقبت ايشان بود. نابوکوفها آهسته از اطاق خارج شدند ؛ و در فکر اين بودم که به طبقه بالا ميروند تا بازي نيمه تمام شطرنج خود را ادامه دهند.
ادامه دارد..

هیچ نظری موجود نیست: