۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

گزيده هائي از آخرين مصاحبه ولادمير نابوکوف
بقلم : رابرت رابينسون
برگرفته از کتاب ولادمير نابوکوف ويرايش پيتر کنل
برگردان: علي گرجي

ادامه...
ر-ر: ميتوانيد بما مقداري ايده در مورد نمونه هايي از کار روزانه تان بدهيد؟
و-ن: اين نمونه در اين اواخر بي ثبات و تيره تر شده است. هر وقت که کتاب به نقاط اوجش ميرسد ؛ تمام روز را کار ميکنم؛ و لعنت ميفرستم به حيله هايي که اشيا؛ و موضوعات ؛ نيرنگ مناظر و شراب ريخته شده بر عليه من بازي ميکنند . همچنين سخن گفتن حول کار روزانه ام را نسبت به گذشته کمتر جالب مي دانم.
ر-ر: ديد سنتي ؛ هتل را بعنوان يک محل سکونت موقتي ميدانست - که هر کسي اسباب و و سايل خود را ميآورد - در حاليکه شما هنوزهم آنرا يک مکان دائمي ميدانيد.
و-ن: من هر از گاهي ايده خريدن يک ويلا را در سر داشته ام . ميتوانم داشتن ميز و صندلي راحت و سيستم هشدار دهنده موثر دزدگير را تصور کنم اما نميتوانم تعداد افرادي که در آنجا کار خواهند کرد را تجسم کنم. زمان ميبرد تا مستخدمان پيرشوند و من نميدانم چه تعداد از اين مستخدمان الآن وجود دارند که من بتوانم در اختيار داشته باشم.
ر-ر: قبلن يکبار از امکان برگشتن به آمريکا گفتيد . در شگفتم که بر گرديد.
و-ن: مطمنا من در اولين فرصتي که بدست آورم به آمريکا خواهم رفت .من تنبلم ؛ من سستم ؛ ولي مطمئنم که با يک احساس لطيفي بر خواهم گشت.
ادامه دارد....

هیچ نظری موجود نیست: