۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

چند کيلو انرژي و " راهتان سپيد"

امروز دوست عزيزم بهرام زنگ زده احوالپرسي کرد و چند کيلو انرژي داد. دوست عزيز ديگرم علي شماره اي داد که آنرا گم کرده بودم. فورن با شماره داده شده تماس گرفتم و در آنطرف خط با انساني درد کشيده و جراح جناب عطاء صفوي ؛ هماني که رنجنامه هايش در کتاب " در ماگادان کسي پير نميشود " بچاپ رسيده صحبت کردم. آنچنان پر انرژي حرف ميزد که گوشي تلفن بلند گو شده بود و انگار که صدايش با ذغال سنگ گداخته پر حرارت شده باشد هر آن دم ميگرفت .گفتم براي چند روزي به نيو يورک و واشينگتن ميروم اماپس از برگشت حتمن ايشان را خواهم ديد وقراري گذاشتيم و ايشان هم بنا به رسم تاجيکي و ايراني برايم سفري سپيد و سبز " راهتان سپيد " و " راهتان سبز " را آرزو کردند.
همچنين پس از کار روزانه سه سري ازسريال " شهريار " را جايتان خالي ديده و قدري هم ترکي ياد گرفتم.
الآن ساعت هم از يازده شب گذشته.
شب خوش
پايان

۱ نظر:

بهرام رفیعی گفت...

آقا ارادتمند
معمولن این طور می گویند؛انرژی از خودتان است، البته بر همان وزن خوبی از خودتان است.
عجب کردید ، ما منتظر آن نوشته های ناب شما هم هستیم که رو نمی کنید.
زیاده قربانت
یا حق