پيام همدردي دوست عزيزم نيک آهنگ کوثر در مورد فاجعه ايکه باعث مرگ پسر دلبندمان دانيل عبدالعليان شد। اين عکس را هم نيکان از من و دانيل در خانه دوست مشترکمان گرفت । در اين روز نيکان شايد نزديک به بيست تا عکس از دانيل گرفت .
اردیبهشت ۱۳۹۰ نیک آهنگ کوثر
برگرفته از سايت " خودنويس "شاید شما نام مرتضی عبدالعیان را نشنیده باشید. اما روزنامهنگاران تبعیدی ساکن کانادا حتما او را میشناسند. کسی که از هیچ کمکی برای یاری رساندن به روزنامهنگاران محتاج یاری دریغ نکرده است. اما دریغ و درد از سرنوشت که اینک پسر بیست سالهاش را از او ستانده. «دنیل» پسر خوب و خوشنیت و مهربان مرتضی شنبه پیش از دنیا رفت. تصادفی که یک دوست خوب را از خیلیها گرفت. بارها و بارها با «دنیل» به قهوهخانه کانادایی «تیم هورتونز» رفته بودیم و گپ میزدیم از روزگار و از ایرانزمین. روز یکشنبه که برای گزارشنویسی از کنفرانس «سکولارهای سبز» آماده میشدم، به ناگهان در فیسبوک پیامی دیدم از دوستی که عکس «دنیل» را جانشین عکس خودش کرده بود. دوزاریام افتاد...خبری بود...خبری تلخ از رفتن دنیل...همان دوست آخرین شاهد دیدار پدر از پسر روی تخت اورژانس بود...فیلمی که از آن دیدار گرفت را دیروز دیدم و هنوز هم به یاد آوردنش وجودم را میلرزاند....مرتضی را آنهایی که میشناسند، میدانند از خودش و امکاناتش و روابط کاریاش برای یاری رساندن به بسیاری از روزنامهنگاران مایه میگذارد. حال کار دنیا را ببین، که مرتضی برای همکاران روزنامهنگار از همه چیز میگذرد اما دست تقدیر از پسرش نگذشت.
همه ما خاطرههایی خوب از مرتضی و خانوادهاش داریم. شاید ندانید که مرتضی با تلاش خستگی ناپذیر خود باعث شد اکبر گنجی به جامعه کانادایی معرفی و نامزد جایزه آزادی بیان شود که آنرا هم برد. آن نامزدی به نتیجه رسید، اما گنجی ۶ سال بعدش «جایزه» آزادی بین را دریافت کرد.
من از نزدیک شاهد بودهام که مرتضی در طول ۸ سال گذشته دائما مسائل روزنامهنگاران ایرانی را به گوش رسانهها و روزنامهنگاران رسانده، مترجم درد و رنج روزنامهنگاران بوده... مرتضی برای خیلی از فعالان رسانهای «ویزا» گرفته است. اگر کسی نیازی داشت، مرتضی با رویی گشاده کارش را راه میانداخت. لبخندش دائما روی چهرهاش بود...اما پس از رفتن «دانیل» لبخند زدن نه تنها برای مرتضی، که برای آنها که او را از نزدیک میشناسند، سخت شده.
الان نوشتن این چند خط برایم آنقدر سخت است که حد ندارد. قلبم میگیرد وقتی به یاد میآورم دیدن فیلم آخرین لحظات مرتضی در کنار پسرش، روی تخت بیمارستان که دوست مشترکمان گرفته بود، همانی که از طریق فیسبوک خبر ناگوار را برایم گفته بود،
امروز فقط مرتضی نیست که عزیزی را از دست داده، همه دوستانش، همه آنها که او را میشناسند، داغدارند. داغی که دل را آتش میزند.
امروز روزنامهنگاران بسیاری که زحمات و یاری مرتضی زندگیشان را از این رو به آن کرده، داغدارند.
مرتضی در سرما و گرما یار و یاور تبعیدیها بوده است...چیزی کمیاب که باید خوب آموخت. بی هیچ ادعایی.
...
اینک نه تنها مرتضی، که همه ما عزاداریم.
همه ما خاطرههایی خوب از مرتضی و خانوادهاش داریم. شاید ندانید که مرتضی با تلاش خستگی ناپذیر خود باعث شد اکبر گنجی به جامعه کانادایی معرفی و نامزد جایزه آزادی بیان شود که آنرا هم برد. آن نامزدی به نتیجه رسید، اما گنجی ۶ سال بعدش «جایزه» آزادی بین را دریافت کرد.
من از نزدیک شاهد بودهام که مرتضی در طول ۸ سال گذشته دائما مسائل روزنامهنگاران ایرانی را به گوش رسانهها و روزنامهنگاران رسانده، مترجم درد و رنج روزنامهنگاران بوده... مرتضی برای خیلی از فعالان رسانهای «ویزا» گرفته است. اگر کسی نیازی داشت، مرتضی با رویی گشاده کارش را راه میانداخت. لبخندش دائما روی چهرهاش بود...اما پس از رفتن «دانیل» لبخند زدن نه تنها برای مرتضی، که برای آنها که او را از نزدیک میشناسند، سخت شده.
الان نوشتن این چند خط برایم آنقدر سخت است که حد ندارد. قلبم میگیرد وقتی به یاد میآورم دیدن فیلم آخرین لحظات مرتضی در کنار پسرش، روی تخت بیمارستان که دوست مشترکمان گرفته بود، همانی که از طریق فیسبوک خبر ناگوار را برایم گفته بود،
امروز فقط مرتضی نیست که عزیزی را از دست داده، همه دوستانش، همه آنها که او را میشناسند، داغدارند. داغی که دل را آتش میزند.
امروز روزنامهنگاران بسیاری که زحمات و یاری مرتضی زندگیشان را از این رو به آن کرده، داغدارند.
مرتضی در سرما و گرما یار و یاور تبعیدیها بوده است...چیزی کمیاب که باید خوب آموخت. بی هیچ ادعایی.
...
اینک نه تنها مرتضی، که همه ما عزاداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر