۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

روز والن و تينا

ديروز نه , پريروز روز عاشقان بود. روز جهاني عشق. روز اتحاد عاشقان عالم بر کلمه عشق و به پرواز در آوردن احساس .روز غلبه قلب بر عقل و روزي که تمام ايستگاهاي آتش نشاني جهان به حالت آماده باش در آمده بودند تا در جائي اگر در تنهائي عشقي ميسوخت خاموشش کنند. روزي که بسياري از سيمهاي تلفن بخاطر گرمايش بسيار احتمال سوختن و آتش گرفتن آنها ميرفت و گوشي تلفنها از گرمايش تن و صدا داغ ميکرد و دود از آن بر ميخواست و آژيرهاي خانه ها قطع نميشد. دم آن سيد والا گرم که عاشقي را دوست ميداشت , منظورم سيد والنتين يا سينت والنتين است. روز والنتين روز برافراشتن پرچم قلب است , روز بلند کردن و حمل آن پرچم و به احتزاز در آوردن آن بر بلنداي ( قله )فکر . روز تجد يد پيمان و تجديد قواي عشق . روز بازسازي درون بر زَشتيهاي برون. روزي که آمبولانسها آژير کشان براي نجات عشق بسرعت از خيابانها رد ميشدند.روزي که ميليونها سيم تلفن سوخت . روزي که شماره 911 از حد شمارش گذشت . روزي که آتش عشق از هر گوشه اي زبانه ميکشيد و يک اقيانوس آب هم براي خاموش کردن آن کافي نبود. روزي که هيچ قلبي نبايد قلب ديگري را بيآزارد. چونکه روز والنتين روز سوختن است.

در اين روز ، قلب من ،
نا منظم ميزد
و در کنترل مغزم نبود
شورش کرده بود
ميخواست آزاد باشد
و آزاد بود.
براي خودش آهنگ ميساخت
و مينواخت.
منهم آنرا بحال،
خودش گذاشته بودم
آخر آن روز،
روز خودش بود.
مغز کاره اي نبود ،
قلب همه کاره بود.

هیچ نظری موجود نیست: