۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

چند کيلو انرژي و " راهتان سپيد"

امروز دوست عزيزم بهرام زنگ زده احوالپرسي کرد و چند کيلو انرژي داد. دوست عزيز ديگرم علي شماره اي داد که آنرا گم کرده بودم. فورن با شماره داده شده تماس گرفتم و در آنطرف خط با انساني درد کشيده و جراح جناب عطاء صفوي ؛ هماني که رنجنامه هايش در کتاب " در ماگادان کسي پير نميشود " بچاپ رسيده صحبت کردم. آنچنان پر انرژي حرف ميزد که گوشي تلفن بلند گو شده بود و انگار که صدايش با ذغال سنگ گداخته پر حرارت شده باشد هر آن دم ميگرفت .گفتم براي چند روزي به نيو يورک و واشينگتن ميروم اماپس از برگشت حتمن ايشان را خواهم ديد وقراري گذاشتيم و ايشان هم بنا به رسم تاجيکي و ايراني برايم سفري سپيد و سبز " راهتان سپيد " و " راهتان سبز " را آرزو کردند.
همچنين پس از کار روزانه سه سري ازسريال " شهريار " را جايتان خالي ديده و قدري هم ترکي ياد گرفتم.
الآن ساعت هم از يازده شب گذشته.
شب خوش
پايان

۱۳۸۷ تیر ۲۴, دوشنبه

باغ گيلاس

ميداني؛
لذت و شاديهاي همه دنيا؛
هموطن من.
آنچه که " تو"
بسته به دنيا و روزگار بخواهي در کنارت باشد؛
باز دلت تنها براي چند قلم خواسته؛
مثل ديدار مادر؛
کشور و آزادي؛
بترکد؛
و آنها ترا از آن محروم کنند؛
آنوقت تو ؛
به اين باغ پر از گيلاس بنگري؛
سرخ شوي؛
از باغ برآيي؛
افسوس بخوري؛
و" دلت" ؛
همينطوري در انتظارعشق؛
بزند و بسوزد؛
با تو ؛
و بي تو.

"ع-گ"

۱۳۸۷ تیر ۱۷, دوشنبه

اطاق خواب تولستوي بزرگ

لئو نیکلایویچ تولستوی در سال ۱۸۲۸ در دهکده یاسنایا پولیانا از توابع شهر تولا در بخش اروپایی روسیه به دنیا آمد و در سال ۱۹۱۰ نیز در همین دهکده از دنیا رفت.upload.wikimedia.org
.......
چه ميشود اگر خانه ها و اطاق خوابهاي نويسندگان ايران ما را هم دست نخورده و به احترام آنها حفظ کنيم چرا که ارزش تاريخي آنها بسيار بيشتر از ارزش پولي آنهاست .

۱۳۸۷ تیر ۱۶, یکشنبه

مادر يکي از دوستان روشنفکري که در غربت است فوت ميکند و او هم با دعوت از دوستانش مراسمي را بهمين خاطر در سوگ مادر برگزار ميکند.
محل برگزاري مراسم در دهکده اي که قدمتي 300 ساله و تا حدودي متناسب با محل تولد مادر و روح بهاري و رنگي و پر کاري او دارد انتخاب شده است. از تيرگي و سياهي کمتر خبريست .عکس مادر با لباس محلي (پير هني نازک و بلند و رنگي )با تشتي پر از نان که خود براي فرزندانش پخته است و بر سر دارد بر روي ميز قرار داده شده و دو شمعي که در دو جانب عکس ميسوزند. دوستان او يکي پس از ديگري بهمراه همسرانشان و با شاخه هايي از گل و يا شيريني ؛ حلوا و خرما از راه ميرسند و پس از روبوسي و تسليت گويي در جايي مينشينند. موزيکي ملايم ( بطور زنده نه ) بگوش ميرسد و انتخاب موزيک نشان از حس ظريف و آرامشي تعمق برانگيز در مورد آنچه که زندگي ناميده ميشود دارد.حاضرين سرگرم گفتگو هستند و با چاي و خرما و حلوا دهانشان را تر و شيرين ميکنند.
در اواخر برنامه يکي از حاضرين که انتخاب شده است از ديگر حضار ميخواهد که بخاطر روح آن مرحوم فاتحه اي بخوانند.پس از آن صرف شام و ختم جلسه.
اما :
تحولات در مراسم را ميتوان ديد. از ديد سنتي بر گزاري مراسم فاصله گرفته ميشود . و به عبارتي به مراسم شناخته شده غربي نزديکتر ميشود.( نمونه مراسم عاشورپور در ايران)
در چند مراسم غربي که حضور داشته ام اين نکات برايم جالب بود:
1- حضور همسر قبلي متوفا و صحبت ايشان در مورد زندگي زناشويي و نکات شيرين و نه تلخ
2- مو زيک زنده توسط دوست و يا اعضاي خانواده
3- خواندن شعر توسط خواهر ؛ برادر و دوست يا اعضاي خانواده
4- در خواست از حاضرين چنانچه بخواهند چيزي (خاطره اي ) در مورد متوفا بگويند.
5- فيلمي از زندگي متوفا
6- نصباندن عکسهاي متوفا
7-گذاشتن دفتري براي امضا؛ حاضرين.
و...........
در بعضي از کشورها حاضرين با خوردن شراب و آبجو و شادي مراسم را برگزار ميکنند .
و......