۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

در پس و پيش زمانه

در ظاهر امر همديگر را بغل کرده اند و چهره خنداني دارند .
دنيايي است اين ظاهر امر و در پس آن اما افکاريست .
يکي جوان و آن ديگر ميانسال .
ميانشان فاصله بسيار است .
آنکه جوانتر است سراسر احساسش را ميتوان خواند .
شادي آنها ميتواند شکننده باشد.
از آينده پر تلا طماتش بي خبرند و مسيري را که در پيش گرفته اند به کجا بکشاندشان مشخص نيست .
در پس صحنه؛ فرهنگي در جدال با رويدادها ي پيش رو در حال باز سازي است .
آنکه جوان است کمتر به زمان از دست رفته اش مينگرد ؛ اما آنکه ميانسال است هم به آينده و هم به گذشته اش چشم ميدوزد و راهي ندارد مگر اينکه با هر دو زمان ؛ زماني که جوانتر از خودش است و آن زماني که سالخورده تر است بيا نديشد .
درون زيبا ؛ اما کمک ميکند که مسير پر تلاطم هموارتر شود.

هیچ نظری موجود نیست: