۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

آقاي نابوکوف
گزيده اي از يادداشت " هانا گرين" يکي از دانشجويان نابوکوف در مورد تدريس او
از کتاب " ولادمير نابوکوف" با ويرايش پيتر کنل
برگردان:علي گرجي
ادامه..
مشخصات هنري چخوف:
يک- اينکه چگونه داستان در حالت طبيعي خود آهسته و بدون وقفه با يک صداي مطيع (منکوب ) کننده گفته ميشود.
دو- اينکه شخصيت سازي از طريق انتخاب و تقسيم ريزه کاريهاست .
سه- اينکه در آن از اخلاق و پيام خبري نيست.
چهار- اينکه حرکت داستان بر اساس سيستم موج سايه هاي اين يا آن رفتار است .اينکه مغاير شعر و نثر است.براي چخوف اساس همه چيز زيبايي ؛همدردي و دلسوزي در اين جهان است .
پنج- اينکه گوينده داستان چگونه از راه خودش خارج ميشود تا گريزي بزند به چيز هاي جزئي و بي اهميت که در عمل بي معني هستند و معني سمبليک ندارند ولي براي فضا مهم هستند .
شش- اينکه داستان تمام نميشود و صحنه آخر داستان پر از ترحم و تأثر است.مثل دو عاشق که از نزديکترين کسان بهم هستند مثل زن و شوهر و از بهترين دوستان. در نمونه داستانهاي چخوف راه حل وجود ندارد ؛ داستان مثل زندگي کم کم دور و ناپديد ميشود ؛ در داستان پاياني وجود ندارد؛ تا آنجايي که زندگي هست مشکلات و سختي هم هست و نتيجه گيري يا پاياني وجود ندارد.
نابوکوف از چخوفي گفت که بسيار دوست داشتني ؛ مهربان و ساده بود و همه او را دوست داشتند. راديکالهااز چخوف انتقاد ميکردند به اينکه چرا در برنامه هاي آنها شرکت نمي کند . او يک هنرمند و فرد گرا بود او در خدمت مردم و حل نياز هاي آنان بود. در سال 1897 به ساخالين رفت و در مورد شرايط سخت آنجا نوشت . تو لستوي عاشق چخوف بود.
ادامه دارد....
"چاپ مطالب مربوط به نويسنده اين سايت بدون اجازه نويسنده غير قانوني ميباشد."ع-گ

هیچ نظری موجود نیست: