۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه

آقاي نابوکوف
گزيده اي از يادداشت " هانا گرين" يکي از دانشجويان نابوکوف در مورد تدريس او
از کتاب " ولادمير نابوکوف" با ويرايش پيتر کنل
برگردان:علي گرجي

در اواخر جنگ جهاني دوم و پس از آن براي سه يا چهار سال ؛ولادمير نابوکوف در دانشکده ولزلي تدريس ميکرد و منهم دانشجوي آنجا بودم. او گرامر مقدماتي زبان روسي را درس ميداد( خودش به تنهايي بخش روسي را اداره ميکرد) و ادبيات روسي در ترجمه را بررسي ميکرد که درس روسي 201 نام داشت . در سالهاي اوليه دانشکده ام بود که اين درس را بر داشتم. الآن فراموش کرده ام که چگونه شد تصميم گرفتم اين درس را انتخاب کنم شايد دليلش اين بود که حقيقتن از طريق اين درس " جنگ و صلح " را خواهم خواند. بهر حال ؛ از طريق دانشکده دنبال استاد آن درس گشتم و آقاي نابوکوف استاد معتبري بود: بيش از صد دختر در درس روسي 201 نام نويسي کرده بودند.
آن موقع چهل و پنج ساله بود ودر اين کشور بعنوان يک نويسنده شناخته شده نبود. من يک کتابي داشتم که با کاغذ آبي آنرا جلد گرفته بودم؛ به اندازه يک مجله بود وهميشه آنرا همراه خود داشتم.روي جلد آن يک کلمه بزرگ"ن" داشت -مخفف نه داستان و نابوکوف.

غروب يکي از روزهاي زمستان در کلاس درس روسي 201 ؛ نابکف يکي از شعرهايش را خواند. بخاطر ميآورم يک نوع گرماي خاصي در فضا بوجود آمد؛ تاريکي سالن و چهره نابوکوف در آن ته که لامپ برآن نور مي پاشيد. در سر کلاس ادبيات روسي؛ ما هنوز او را بعنوان يک نويسنده و شاعر نمي شناختيم اما مي دانستيم که او هم شاعر و هم نويسنده و مشهور است ؛ براي ما او آقاي نابوکوف؛ معلم ما بود .او افکار ما را کم کم روشن کرد و در ما احساس عاشقانه را رشد داد .کلمات او؛ کلمات قشنگ او ! من هر کلمه اي را که او گفت شنيدم و تا آنجايي که ميتوانستم ياد داشت کردم. تمام افکارم در آنجا و شيفته آن بود.

او از تورگنف گفت؛ اينکه جملاتش طولاني ؛ پائين و با پيچ پايان ميآفت مثل دم مارمولک.اينکه او از جمله اولين کسا ني بود که در ارتباط با برده هايي نوشت که بر تر از برده دارانشان بودند و بخاطر اين نوشته به زندان و تبعيد رفت.

ادامه دارد....

"چاپ مطالب مربوط به نويسنده اين سايت بدون اجازه نويسنده غير قانوني ميباشد."ع-گ

هیچ نظری موجود نیست: